بمعنی ضرطه. بادی که از مقعد بیرون آید. ابوالمعالی در هجا گوید: وقت گفتن از دهانش آنچنان آید نفس ترب میخورده که بویش آمد از باد پسین. (فرهنگ شعوری ج 1 ورق 179). رجوع به باد شود، تهی دست و مفلس و گدا بودن. (ناظم الاطباء). رجوع به بادبدست و بادبمشت و باددرمشت و بادپیما و بادسنج شود
بمعنی ضرطه. بادی که از مقعد بیرون آید. ابوالمعالی در هجا گوید: وقت گفتن از دهانش آنچنان آید نفس ترب میخورده که بویش آمد از باد پسین. (فرهنگ شعوری ج 1 ورق 179). رجوع به باد شود، تهی دست و مفلس و گدا بودن. (ناظم الاطباء). رجوع به بادبدست و بادبمشت و باددرمشت و بادپیما و بادسنج شود
باغی بوده است بخراسان نزدیک طوس. مؤلف تاریخ غازانی آرد: برعقب ارغون برفت و در باغ حسین زیر طوس او را کاسه گرفت وداع کرده باز گردید. (تاریخ مبارک غازانی ص 9 و 10)
باغی بوده است بخراسان نزدیک طوس. مؤلف تاریخ غازانی آرد: برعقب ارغون برفت و در باغ حسین زیر طوس او را کاسه گرفت وداع کرده باز گردید. (تاریخ مبارک غازانی ص 9 و 10)
بادمسیحا. کنایه از نفس عیسی علیه السلام است که مرده رازنده میکرد. (برهان). کنایه از دم مسیح که اموات راحیات می بخشید. (غیاث). کنایه از نفس عیسی علیه السلام است و آن معجزه ای بود که مرده را زنده میکرد. (هفت قلزم). بمعنی باد عیسی. واله هروی گوید: چه آب خضر و چه باد مسیح هردو یکی است رواست مرگ اگر درد انتظار اینست. (از آنندراج). باد عیسی. دم عیسی. (ناظم الاطباء: باد). رجوع به باد عیسی و باد مسیحا و بادشود: باد مسیح از نفس دل دمید آب حیات از دهن گل چکید. نظامی. نکتۀ بادی بزبان فصیح زنده دلم کرد چو باد مسیح. نظامی. رجوع به باد مسیحا شود، باد بیش وز یعنی باد سخت و تند وزنده و باد کم و زیاد سست و آهسته وزنده. (آنندراج) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء) ، انعکاس صدا. (ناظم الاطباء)
بادمسیحا. کنایه از نفس عیسی علیه السلام است که مرده رازنده میکرد. (برهان). کنایه از دم مسیح که اموات راحیات می بخشید. (غیاث). کنایه از نفس عیسی علیه السلام است و آن معجزه ای بود که مرده را زنده میکرد. (هفت قلزم). بمعنی باد عیسی. واله هروی گوید: چه آب خضر و چه باد مسیح هردو یکی است رواست مرگ اگر درد انتظار اینست. (از آنندراج). باد عیسی. دم عیسی. (ناظم الاطباء: باد). رجوع به باد عیسی و باد مسیحا و بادشود: باد مسیح از نفس دل دمید آب حیات از دهن گل چکید. نظامی. نکتۀ بادی بزبان فصیح زنده دلم کرد چو باد مسیح. نظامی. رجوع به باد مسیحا شود، باد بیش وز یعنی باد سخت و تند وزنده و باد کم و زیاد سست و آهسته وزنده. (آنندراج) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء) ، انعکاس صدا. (ناظم الاطباء)
باد صبا را گویند و آن از مابین مشرق و شمال وزد. (برهان). باد صبا چه بر بمعنی بالاست و باد صبا محل وزیدن آن از مطلع ثریاست تا بنات نعش، چون قطب شمال را نسبت بقطب جنوب در اکثر معموره برتریست بدین سبب آنرا باد برین خوانند. (آنندراج) (انجمن آرا) (صحاح الفرس). باد صبا. (حاشیۀ فرهنگ اسدی خطی نخجوانی) (معیار جمالی). نسیم الصبا: گیتیت چنین آمد گردنده بدینسان هم باد برین آمد هم بادفرودین. رودکی. و رجوع به باد بری، باد فرودین، باد صبا، باد فروردین، باد فوردین شود.
باد صبا را گویند و آن از مابین مشرق و شمال وزد. (برهان). باد صبا چه بر بمعنی بالاست و باد صبا محل وزیدن آن از مطلع ثریاست تا بنات نعش، چون قطب شمال را نسبت بقطب جنوب در اکثر معموره برتریست بدین سبب آنرا باد برین خوانند. (آنندراج) (انجمن آرا) (صحاح الفرس). باد صبا. (حاشیۀ فرهنگ اسدی خطی نخجوانی) (معیار جمالی). نسیم الصبا: گیتیت چنین آمد گردنده بدینسان هم باد برین آمد هم بادفرودین. رودکی. و رجوع به باد بری، باد فرودین، باد صبا، باد فروردین، باد فوردین شود.